الساالسا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
سورنسورن، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

السا و سورن

پت و مت مورد علاقه السا

وقت غذاخوردن که میرسه السا اصرار داره که همه درباره پت ومت صحبت کنیم و دور میز به نوبت یه جک بسازیم درباره پت و مت و همه با هم بخندیم این برنامه هر روز ماست که السا اصرار داره هر روز انجام بشه . حالا اینکه انقدر ما اصرار میکنیم که موقع غذاخوردن نباید انقدر خندید و صحبت کرد بماند ... 😄
17 آبان 1399

جوک

امروز صبح السا خانوم بهم گفت مامان میخوام یه جوک واست تعریف کنم منم خیلی تو دلم ذوق کردم 😍  یهو گفت یه آناناس پروفسور شده و شروع کرد به خنده حالا نخند کی بخند . منم با خوشحالی خندیدم و تا شب ده ها بار تعریف کرد بازم باید میخندیدم دیگه 😄 این اولین ها خیلی میچسبه 
4 بهمن 1398

تولد آقا سورن

از هيجان و فكر و خيال نتونستم شب خوب بخوابم صبح ساعت شش چشمامو با ديدن قيافه معصوم و خواب السا جون باز كردم كلي باهاش صحبت كردم و نوازشش كردم با اشك ازش خداحافظي كردم و بهش قول يه عالمه روزاي خوب دادم ،  عمه صفورا و محبوبه و حبيبه هم بيدار شدن و بذوقه مون كردن تا بريم كاراي بستري رو انجام بديم همراه بابا مسعود راهي بيمارستان شديم . ساعت هفت بيمارستان ارجمند بوديم دل تو دلمون نبود اتاق رو انتخاب كرديم و كلي فرم پر كرديم بعد لباسامو عوض كردم و راهي اتاق عمل شدم چه احساس عجيبي چه هيجان غير قابل توصيفي ... السا جانم تو اين لحظه ها همش چهره قشنگت جلو چشمم بود و به واكنشت فكر ميكردم وارد اتاق عمل كه شدم يهو ترس وجودمو گرفت و با اصرار خود...
5 شهريور 1398

منو بهول

امروز ظهر با بابا مسعود حسابی مشغول بازی بودی چند تا بالش گذاشته بودی کنار مبل و هی از رو مبل میپریدی پایین ، بابا مسعود هم یواش میزد پشت کمرت و میخندیدین ، یهو از خودت یه حرف تازه درآوردی و بجای منو هول بده گفتی باباجون منو بهول 😀  ما دو تا هم تا چند دقیقه از خنده پخش زمین شدیم . چند تا فعل دیگه هم داری مثل كنديدم ، چیدیدم و... 😂  
30 ارديبهشت 1398

من و السا

السا جانم امروز به من گفتی مامان تو بهترین مامان دنیایی ! نمیدونم نمیدونم چی شد که اینو گفتی و نمیدونم از کجا این جمله رو یاد گرفتی ولی قلبم از خوشی شنیدن این جمله تندتر و تند تر تپید ... بماند به یادگار از امروز  ❤️
5 اسفند 1397

علاقه مندیهات

السا جونم شما خیلی به انواع و اقسام دایناسورها علاقه مند شدی هر وقت میریم خرید بیشتر وقت رو به نگاه کردن دایناسورهای ریز و درشت میگذره تو خونه هم سرزمین دایناسورها درست کردی که هر شب با بابامسعود میرین تو اتاقت و حسابی باهاشون بازی میکنین ، البته مامان کیمیا هنوز اجازه ورود به قلمرو پدر و دختری رو پیدا نکرده 🙂  کارتون مورد علاقه شما پاو پاترول و پپا پگ که همیشه با لذت میبینی و جزو عروسکای محبوبت هم هستن 😍 علاقه خیلی زیادی به نگاه کردن به آسمان و دیدن ماه و ستاره ها داری دخترکم چند شب پیش داشتیم تو جاده میرفتیم شما از تو ماشین ماه رو نگاه کردی و گفتی دوست دارم فضانورد بشم برم پیش ماه و ستاره ها قند و عسلم اون شب من و بابا مسعود حسابی ذوق...
24 مهر 1397

منم همینطور!

السا جونم موهاي شما بلند و فرفري شده امااا شما خيلي بهشون حساسي شستن و شونه كردن موهاتون واقعا جز کارای نفس گیره 😂 امروز شما بالاخره رضایت دادین که به قول خودت کوچولو کوچولو موهاتونو شونه کنم بعد از چند ساعت بهت گفتم من موهامو شونه کردم یهو با شیرین زبونی گفتی : منم همینطور ! آخ قلبممممم ❤️❤️❤️❤️❤️ 
6 شهريور 1397