چند خطی برای تو
جان مادر سلام
این روزها پیوند عجیب و غریبی بین من و تو به وجود اومده اونقدر عجیب که اصلا واسم قابل پیش بینی نبود انگار تو شدی خود خود من شاید هم نزدیکتر. این عشق افزون هر روز با دیدن شیرین کاریهات بیشتر و بیشتر میشه . من با هر لگد و حرکتت چهره قشنگ و مهربونت رو تو ذهنم تجسم میکنم دست و پاهای کوچولوت رو که روز به روز داره قوی تر میشه رو پیش چشمم میارم و قربون صدقه شون میرم . عزیزکم کاش یه روزی بدونی که چقدر این لحظه ها واسم مقدس و شیرینن و از دل و جون این لحظه ها رو دوست دارم حتما خودت یه روزی مادر میشی و با عشق هر چه تمام تر از یه موجود زنده که تو شکمت قد میکشه و رشد میکنه محافظت میکنی و اون موقع ست که میفهمی چی دارم میگم ...
این روزها تنها دعا و خواسته من از خدای بزرگ سلامت و تندرستی واسه تو فرشته کوچولوی بی نظیره و دلخوشی خلوت من نشستن یه گوشه و لالایی خوندن و صحبت کردن و غش و ضعف رفتن واسه تو دختر قندوعسله یا دیدن ضربه های گاه و بیگاهیه که به شکمم میزنی و هر بار با عشق واست میخونم :
تو دلم همیشه هستی پیش روم اگه نباشی
عاشقت که میشه باشم آرزوم که میشه باشی
دوری و ازم جدایی تو دلم یه جایی داری
مثل نبضی تو وجودم میزنی و بی صدایی !