یه لحظه طلایی واسه بابامسعود جون
فرشته کوچولوی عزیزم بالاخره بعد کلی چشم انتظاری بابا مسعود جون تونست ضربه های قشنگ تورو حس کنه . عزیزکم بعضی روزا بعد ازینکه چیزی میخورم و گوشه ای میشینم و قربون صدقه ت میرم شروع میکنی به حرکت کردن و وای که چقدر شیرینه اون لحظه ! دیشب هم قبل خواب شما یهو شیطون شدی و شروع کردی به ورجه وورجه همون موقع سریع بابامسعود جون دستشو گذاشت رو شکمم و بالاخره احساست کرد این حس فوق العاده چیز کمی نیست که تو کوچولوی وروجک به ما هدیه دادی ازت ممنونیم فرشته کوچولو و هرلحظه و هرلحظه خدای مهربون رو بخاطر وجود تو و این خنده ها و شوق هایی که فقط و فقط بخاطر وجود نازنین توست شکر میکنیم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی