یه روز فوق العاده پاییزی
سلام عزیزکم . از دیشب سرگیجه خیلی بدی سراغم اومده بود که با تهوع هم همراه بود حسابی بابا مسعود جون رو نگران کردم آخه چند شبی حالم واقعا خوب شده بود . صبح آزمایش خون و ... دادم بعد کلی نگرانی و حال داغوووون بالاخره واسه ساعت دو عصر نوبت دکتر گرفتیم و راهی مطب شدیم . توی مطب هم هنوز سرگیجه کمی داشتم . خانم دکتر گفت که سرگیجه هام واسه کم خونیه و واسم قرص آهن نوشتن . از حالم تو این روزا واسش توضیح دادم که یهو گفتن بهتره یه سونو انجام بدی که خیالمون راحت شه منم با خوشحااااالی زیاد از شوق دیدن تو رفتم تو اتاق سونو و آماده شدم . اول از همه خانم دکتر اومد و صدای قلب قشنگتو واسم پخش کرد که خیلیییی لذت بخش بود بعد هم گفت خدارو شکر...